خدا به من لطف کرده و بنده ای از بندگان خوب اش را در سر راه من قرار داده . نام این بنده علی بقایی است و سالهاست که با هم رفیق هستیمو نون و نمک هم را خورده ایم و پستی و بلندی های زیادی را با هم گذرانده ایم. چه در دوران خوابگاه و چه در دوران بی خوابگاهی و آوارگی در میان شهر شلوغ تهران و … .
مقدمه بالا را گفتم که کمی دستم برای ادامه نوشتن گرم شده باشد. به حر حال چونکتاب معجزه شکر گذاری را به توصیه استاد بهرامی فرد خوانده ام ، احساس مسئولیتی از خواندن آن کتاب میکنم . یعنی باید در هر حالتی و تا حد ممکن از نعمتهای اطرافم شکرگذاری کنم. بسیاری را تنها می بینم و در ذهن خودم شکر گذار هستم . اما وقتی این شکر گذاری را به زبان می آورم و یا حتی می نویسم ، واقعا معجزه هایی در زندگی ام رخ می دهد و روز به روز شاهد اتفاقات بهتری در زندگی ام هستم.
از این دوستم که در ابتدا معرفی کردم ، برکتهای زیادی به من رسیده و یکی از آنها کتاب هایی است که از کتابخانه اش بر می دارم و می خوانم و بعد به او برمیگردانم. اخیرا کتابی از او به امانت گرفته ام به نام (فوت کوزه گری). که به ذکر ضرب المثل های فارسی پرداخته و معنی هر کدام را تا حدودی توضیح داده است.
امشب می خواستم یکی از این ضرب المثل ها را اینجا ذکر کنم و به این بهانه مقداری وبلاگ نویسی کنم .
ضرب المثل امشب این است:
سامان شیر کن ، به شکار شغال برو.
یعنی خود را برای یک کار بزرگ آماده کن ، ان وقت کار های کوچک و معمولی را به خوبی انجام خواهی داد.
فکر میکنم به کار های خودم که کدام کار معادل آمادگی برای مواجه شدن با شیر بوده و کدام برای روبرو شدن با شغال؟
همین!!!