شاید حالا که کمی وقت دارم فرصت خوبی باشه که بنویسم.
بنویسم از اینکه چقدر این نوشتن به من کمک کرده . امشب به طور اتفاقی یادداشت های ۵ سال پیشم رو دیدم.
معمولا روی کاغذ فکر میکنم
والان هم دارم فکر میکنم اما روی کیبورد و با کمک وردپرس دوست داشتنی.
داشتم فکر میکردم به اینکه توی این آخرین لحظات کاری و برنامه های روزانه ام چی می تونم توی وبلاگم بنویسم که ارزشمند باشه.
به این نتیجه رسیدم که از قدرت خواستن و رویا پردازی بگم. یادداشت هایی که پیدا کرده بودم در این تصمیم به تاثیر نبودند.
روی برگه یادداشت نوشته بودم :
“دوست دارم یه کار ثابت با حقوق خوب توی فلان شهر داشته باشم و آخر هفتهها برم کوه نوردی…. و و و “
الان دیدم دقیقا همون داره اتفاق میافته.
چنتا مورد دیگه هم نوشته بودم و دیدم همه اونها دقیقا الان در حال اتفاق افتادنه و خیلی هم عادی شده برام.
یعنی چیزایی که یه زمانی رویا بودن و یا دور از دسترس بودن الان به واقعیت پیوستن.

چیزی که در پایان این نوشته میخوام بگم اینه که:
۱- حواسم باشه که چه چیزایی رو روی کاغذ می نویسم چون خیلی راحت اتفاق میافتن.
۲- حواسم باشه چیزای خوب روی کاغذ بنویسم و به چیزای بزرگ فکر کنم و حالا که لطف خدا یا زندگی یا هرچه که میخوای اسمشو بذاری ، نصیبت شده و میدونی که هر چیزی که روی کاغذ بنویسی نصیبت میشه، پس جسارت بخرج بده و چیزهای بزرگ روی کاغذ بنویس.